سفارش تبلیغ
صبا ویژن
**ایران اسلامی **ما میتوانیم**
حکمت با عصمت همراه است . [امام علی علیه السلام] 
»» آیتالله نوری همدانی: پیشرفت کشور با همت مضاعف و کار مضاعف محقق م

2سرویس اجتماعی و فرهنگی: آیت الله نوری همدانی از مراجع عظام تقلید با اشاره به نامگذاری امسال به نام سال همت مضاعف و کار مضاعف توسط مقام معظم رهبری گفت: کار و عمل بسیار نقش‌آفرین و تاثیرگذار است و موجب پیشرفت کشور می‌شود.


آیت‌الله حسین نوری‌همدانی ظهر امروز در دیدار مدیران ارشد آموزش و پرورش استان کرمان و جمعی از مسئولان فرهنگی سپاه با تبریک فرا رسیدن سال جدید اظهار داشت: خداوند تعالی این دنیا را محل تکامل آفریده‌های خود قرار داده است و هر موجودی به اندازه استعداد خود از مواهب موجود بهرمند می‌شود.

وی ادامه داد: موجودات در آغاز خلقت ناقص هستند و با استفاده از موهبت‌هایی که خداوند برای آنها قرار داده است به سمت رشد و تعالی پیش می‌روند.

استاد حوزه علمیه قم با اشاره به آفرینش انسان تصریح کرد: خداوند تعالی پیامبران را برانگیخت تا راهکارهای دستیابی به سعادت را به او بیاموزند و خود و جامعه را سعادتمند کنند.

این مرجع تقلید با بیان اینکه راهکارهایی که اولیا خدا به بشر آموختند در چند اصل مطرح می‌شود، بیان داشت: نخستین اصل علم است، چرا که تا زمانی که انسان عالم نباشد نمی‌تواند گامی در راستای پیشرفت خود و جامعه خود بردارد.

‌نوری‌همدانی خاطرنشان کرد: ریشه و اساس خوشبختی و سعادت انسان علم است و انسان با تلاش و کوشش خود در راه کسب علم به موفقیت و بهروزی می‌رسد.

استاد حوزه علمیه قم علم بدون ایمان را بی‌ثمر خواند و گفت: در تعالیم الهی در کنار کسب علم به اهتمام به ایمان و برقراری پیوند بین علوم مختلف و توحید، معاد و نبوت اشاره شده است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ایجاد شب و روز، حرکت زمین و هماهنگی بین تمام احتیاجات انسان تصریح کرد: خداوند در این تغییرات نشانه‌هایی قرار داده و صاحبان علم و خرد باید به آن توجه کنند تا رستگار شوند.

این مرجع تقلید توجه به عقل و خرد را نیز از دیگر اصول مورد توجه انسان مطرح کرد و افزود: انسان همانطور که در تکمیل علم گام برمی‌دارد، باید عقل را هم به تکامل برساند و توانایی تشخیص حق و باطل را در خود ایجاد کند.

استاد حوزه علمیه قم با اشاره به آیات و روایات مختلف در رابطه با انجام عمل صالح عنوان داشت: در قرآن کریم به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند اهتمام ویژه‌ای شده است.

‌نوری‌همدانی با اشاره به نامگذاری امسال به سال همت و کار مضاعف توسط مقام معظم رهبری خاطرنشان کرد: کار و عمل بسیار نقش‌آفرین و تاثیرگذار است و حیات انسان مادامی که حرکت و تلاش داشته باشد، معنا خواهد داشت.

وی اظهار داشت: امام خمینی (ره) توانست رژیم پهلوی را به یاری خداوند متعال سرنگون کند و نظام مورد قبول اولیا الله را در جامعه ایرانی که دچار فقر مالی و فرهنگی شده بود برقرار سازد.

این مرجع تقلید گفت: در حال حاضر وظیفه ما حفاظت و نگهداری از نظامی است که با تحمل رنج‌ها و جانفشانی‌های جوانان جان بر کف به ثمر نشسته است.

استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: نائب امام معصوم در زمان غیبت فقیهی واجدالشرایط و دارای شجاعت، مدیریت و اداره کشور و ایستادگی در برابر دشمنان است.

‌نوری‌همدانی با بیان اینکه کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه، انگلستان و... از نظام جمهوری اسلامی به ستوه آمده‌اند، اظهار داشت: کشورهایی مانند آمریکا به سبب ضعف در برابر ایران و نظام جمهوری اسلامی به فریاد آمده و ناله‌های خود را به صورت نعره بیان می‌کنند.

وی خاطرنشان کرد: انقلاب اسلامی زمینه ظهور امام زمان (عج) را فراهم خواهد کرد و تمام مسلمانان برای این منظور باید تلاش کنند.
منبع:سایت فرهنگ انقلاب اسلامی


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » isar ( جمعه 89/1/20 :: ساعت 4:15 عصر )

»» در تدارک انقلاب مضاعف

دیگر تاریخ برای ما سبک شده است. چراکه نسلی به کمتر از سالی، تاریخ خویش را به اندازه همه تاریخ بشریت سنگین و وزین ساخته است. 
همه آن چیزی که باید رخ می نمود، حادث شد و در مقابل چشمان حیرت زده نسل سوم انقلاب، هر آنچه لازم بود نمایان گشت. در کمتر از یک سال این نسل، همه سنت های لایتغیر الهی را به چشم خود یکجا دید و تجربه نمود و لذا ایمان او دیگر حتی از جنس علم الیقین هم نیست، بلکه از جنس عین الیقین است. آری، لاشکّ فیه؛ این نسل به معنای دقیق کلمه به «مقام عین الیقین» رسیده است و این عین الیقین را همیشه و همه جا مقامش ذکر نمی کنند، بلکه آنجا که همراه امتحان و یا در پی ابتلایی می آید شرافت یافته و«مقام عین الیقین» می گردد.

و حال پس از سینه کش نفس گیر فصل های متوالی ابتلاء و امتحان، اکنون ربیع دیگری در حیات انقلاب اسلامی آغاز گشته است. رهبر معظم انقلاب، سال جدید را سال " همت مضاعف و کار مضاعف " نامگذاری نمودند. و اگر خود را به سادگی و کوچه پس کوچه های بی خبری و کم خردی نزنیم،در خواهیم یافت که این نامگذاری ها نه از سر سنت هر ساله، بلکه از ورای تحقق آن سنت های لایتغیری است که در همین سال گذشته محقق گردید. و لذا، این نامگذاری هم به گذشته ما مربوط می شود و هم به آینده ما و البته به آینده جهان...

به گذشته ما مربوط می شود از آن جهت که، امام، امت خود را درسخت ترین گردنه های ابتلائات و شدائد سربلند و صاحب«مقام»یافت و این یعنی آمادگی امت و فراهم آمدن شرایط برای گام نهادن در مسیری که عِدّه و عُدّه خاص به خودش را می طلبد و به آینده مرتبط می گردد از آن جهت که این استعداد کم نظیر به وجود آمده در یک نسل و این پتانسیل عظیم فوران یافته، نباید در حالت سکون و انفعال قرار بگیرد. و این بار باید با "مضاعف ها" و در همه عرصه ها، ابتکار عمل را در مواجهه با تمام جهان بدست گرفت. در جهت حرکت سریع تر و بی مهاباتر به منظور ایجاد تغییرات شگرف در جهان و نه تنها برای به منصه ظهور رساندن همه شعارهای انقلاب اسلامی، بلکه برای محقق ساختن همه وعده های الهی که قراراست به دست انسان خلیفة الله تحقق یابد. بار امانتی را که"انسان" پذیرفت؛(إِنا عرضنا الأمانه علی السموات و الأرض و الجبال فابین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان...)(1)این نسل نشان داده است که می تواند از عهده اش برآید و در این صورت؛چراکه ظهور نزدیک نباشد؟

اما در همین روزهایی که ازاین سال جدید می گذرد، در تبیین، تفسیر و توضیح این نامگذاری و اهداف آن مطالبی را در رسانه های جمعی می خوانیم و می شنویم که تقریباً همه اش درست است و در ساحتی ژرف تر، اتفاقاً همه اش نادرست است، نادرست نه به معنای غلط، بلکه به این معنا که این معانی و تفاسیر همه آن چیزی نیست که رهبر معظم در نامگذاری سال جدید آن را اراده کرده اند. باید موضوع را عمیق تر نگریست،به نظر میرسد مسیر جدیدی گشوده شده است.دیگر مسأله صرفا مساله ایران نیست که این هم هست، اما فراتر از این حرف ها،مساله، مساله جهان است. باید به این"دقیقه" به خوبی واقف گردیم. باید بدانیم که این"مضاعف ها" دقیقا یعنی چه و برای چه؟

امام خمینی(ره)می فرمودند:"آنهایی که این راه را درست ندیده اند نمی توانند تا آخر با ما باشند"(2) و اتفاقا همین امر در دفعات و نفرات کثیری تجربه و اثبات گشت. این بار هم مسئله بدینگونه است. باید راه را درست ببینیم.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عده ای به میزان سعه ی وجودی محدود خویش، انقلاب و اهداف آنرا تعریف می کردند. آنها نه که نمی خواستند، بلکه نمی توانستند عظمت ها و آرمان های بلند و افق های انقلاب را ببینند. آنها درک درستی از ماهیت انقلاب اسلامی نداشتند و لذا هیچ گاه راه را هم درست ندیدند و بدین سبب یا از همان ابتدا به بیراهه رفتند و یا اینکه در منزلی از منازل،خسته و متوقع در راه ماندند؛ این توقف ها و توقع ها، طلب کاری و نهایتا تقابل با انقلاب را موجب می گردید. و مناظری این چنین که تصویر می شود، جامعه شناسان و نظریه پردازان انقلاب، حکم می کنند که ؛«انقلاب فرزندان خود را خورد»، اما این حکم هرگز برای انقلاب اسلامی حکیمانه نیست،چراکه این "قاعدین" (3) از اصل و اساس فرزندان انقلاب اسلامی نبودند.

  فرزند انقلاب اسلامی کسی است که ماهیت این انقلاب را در مبارزه"وجودی" آن با طاغوت و طاغوتیان می بیند و نه در مبارزه"حدودی". مبارزه وجودی یعنی آنکه، بود یک طرف مستلزم نفی بود طرف دیگر است و این یعنی یا طاغوت باید در جهان حکومت کند و یا حق حاکم باشد. حال آنکه جماعت ذکر شده در اندیشه انقلابی خویش، مبارزه ای حدودی را متصور بود و به همین جهت در قبل از پیروزی انقلاب، بسیاری از گروه های ملی- مذهبی، حد نهایت آنچه را که آرزو می کردند، سلطنت مشروطه بود. و سلطنت مشروطه ترجمان این است که طاغوت باشد مشروط به شروطی و ...و أیضا حق هم باشد به همان شروط و احتمالا به قیودی...! این نگاه و تلقی بعد از پیروزی انقلاب و در مواجهه با دنیای استکبار و مظاهر گوناگون طاغوت نیز به انحای مختلف خود را نشان داد. تا آنجا که گاهی به صراحت، صحبت از"ترمیدور"(4)می شد و اینکه انقلاب اسلامی نیز به سرنوشت محتوم دیگر انقلاب های جهان دچار شده است. 

کرین برینتون در کتاب روشمند خود(5)، این حرکت دوری و بازگشت انقلاب ها به وضعیت ماقبل خود را برای چهار انقلاب فرانسه،آمریکا، انگلیس و روسیه اثبات نموده بود و در سالهای دهه هفتاد، عده ای در داخل ایران، پشت به پشت دنبای غرب، نهایت سعی خود را نمودند که این ترمیدور را در عمل برای انقلاب اسلامی نیز ثابت نمایند. اما از آنجا که جنس و ماهیت انقلاب اسلامی متامیز از همه آن انقلاب ها ی مذکور و معهود است، این مسئله، شکل دیگری می یابد.

 در باب تمایز و تفاوت ماهوی انقلاب اسلامی از دیگر انقلاب ها، اشاره به این نکته لازم است که حتی در تحلیل و تبیین چگونگی وقوع انقلاب اسلامی نیز، هیچ یک از تئوری های رایج جامعه شناسان و نظریه پردازان مطرح کلاسیک و غیر کلاسیک انقلاب در جهان نتوانست پاسخگو باشد، تا جایی که در میان تحیر و سکوت بسیاری از آنها، بعضی نیز چون "تدا اسکاچ پل" (6)، بعدها به ناصواب و غیر صادق بودن نظریه خویش در جهت تحلیل انقلاب اسلامی اعتراف نمودند.

خلاصه آنکه پس از چندین سال تلاش بی وقفه و گسترده و به منظور خارج نمودن قطار انقلاب از مسیر خویش، جوهره بی نظیر و اکسیری انقلاب اسلامی در درون بدنه اصلی خود،اتفاقاتی را رقم می زند که این اتفاقات، مصدر تحولات شگرفی می گردد که شاید بتوان از آن به عنوان " انقلاب در انقلاب" یاد کرد. و البته این تحولات نیز در نوع خود، مثل خود انقلاب اسلامی، بی مانند و کاملا استثنایی است.

ابن خلدون در "مقدمه" (7) خود در بیان علت شکل گیری و در عین حال انهزام و انهدام حکومت ها، مفهوم "عصبیت" را استخدام می نماید.و در جای جای کتاب خویش، زوایای مختلفی از کاربست این مفهوم را به همراه مصادیقش در عالم واقع بیان می نماید. نظریه پردازان، تعاریف گوناگونی را از مفهوم عصبیت بیان داشته اند از جمله؛ قوه حیاتی و قوام بخش، غرور ملی و نژادی،نیروی رقابت خون، روح جمعی و ... و یا مورخی مانند آرتور تویین بی( Toyn bee )؛«بافت روحانی که کلیه اعضای سیاسی و اجتماعی از ان ساخته شده اند»را معادل عصبیت گرفته است.

به هر تقدیر از منظر ابن خلدون، عصبیت مهمترین عامل تبیین تحولات اجتماعی می باشد.

جان مایه ی کلام ابن خلدون آن است که پس از یک تأسیس و استقرار یافتن یک حکومت که همراه است با اعلی درجه و اوج عصبیت در یک ملت، به تدریج و با گذشت چند سال، عصبیت اولیه کاهش یافته و به حدی می رسد که از حیّز انتفاع ساقط گشته و لذا آن تأسیس و حکومت، استحاله شده، منهزم گردیده و سقوط می نماید. وی در تایید نظریه خود، مثال ها و مصادیق متعددی را می آورد تا آنجا که این امر را چون یک قاعده کلی و قانونی علمی، مسجل و مویّد می نماید.

حال باید دید در خصوص انقلاب اسلامی و تاسیس آن یعنی جمهوری اسلامی،دعوی فوق الاشعار چگونه است؟

به نظر می رسد صیرورت نسل ها در جمهوری اسلامی کاملا برخلاف و در تباین با آن سیر طبیعی است که در نظریه ابن خلدون وجود دارد. و گویا مسئله به شکل غریبی و به نحو متفاوتی رقم خورده است. یعنی با گذشت زمان،به صورت خارق العاده ای نسل های بعدی نیز به عصبیت اولیه نزدیک می شوند و حتی شاید در مواردی این عنصر عصبیت از نقطه کانونی و اولیه خود ثقل بیشتری می یابد.

در توضیح این وضعیت شاید بتوان از مفهوم زایش ها و رویش ها بهره گرفت. یعنی در عین حالی که عنصر عصبیت به صورت طبیعی در بدنه نسل های انقلاب تقلیل می یابد و ریزش ها صورت می گیرد در مقابل و در یک فرآیند پیچیده، زایش ها و رویش ها نیز واقع می شود.

توضیح چرایی و چگونگی این امر، تا حدودی دشوار است. ابن خلدون خود در"مقدمه"، در توصیف ارتباط دین و عصبیت مطالبی را بیان می کند، اما توصیف او معطوف به تبیین چنین مسئله ای نیست، اولا و ثانیا تعریفی که او از دین می دهد و البته رایج هم هست،به هیچ وجه این امکان را مهیا نمی سازد تا این مسئله رمزگشایی گردد.

به نظرم می آید به منظور فهم زایش ها و رویش ها و مساله تزاید عصبیت در نسل های پسین انقلاب اسلامی، باید به سراغ مفهوم کلیدی و موثری رفت که نقطه ممیزه نظام جمهوری اسلامی می باشد. و این مفهوم کلیدی مفهوم "ولایت" می باشد که پرداختن به ابعاد ناشناخته آن می تواند عدم تکافوی نظریات رایج را در این حوزه جبران نماید. و به یقین این وادی آکنده و مشحون از نکات باریکتر از موی و ظرایف و دقایقی می باشد که بحث مستفاد و مجزایی را می طلبد.

خلاصه آنکه پس از طوفان فتنه های سال 88، آنچه که در کفه ی دستاوردهای انقلاب اسلامی سنگینی می کند،رویش هایی است که علی الخصوص در نسل سوم و حتی چهارم انقلاب شکل گرفته است و در کنار این رویش های عظیم و عمیق، گفتمانی انقلابی و خلاق باز تولید شده است که حاصل جمع و هم افزایی همه اینها ما را به تعلیق شگف انگیزی می کشاند؛ که یافتن واژه ای برای توضیح این وضعیت آسان نیست و برای مثال، حتما عنوان "رستاخیز" برای این امر مناسب نخواهد بود و حتی مفهوم«انقلاب در انقلاب»هم برای این منظور، وافی به مقصود نمی باشد.

اما اگر نیم نگاهی به اعماق نامگذاری سال 89 داشته باشیم، آنگاه شاید قانع شویم که عنوان " انقلاب مضاعف" استخدامی مناسب می نماید. البته اگر نگاهی استعاره ای و فانتزی به مساله نداشته باشیم.

به عقب برگردیم، متذکر شدیم که مساله نامگذاری امسال را در عین بسیط بودن این نام، نباید آنقدرها ساده دید و یا خود را به ورطه ساده اندیشی کشاند؛عزیزی، قریب به این مضمون را نوشته بود؛ نامگذاری سال 89 یعنی که فتنه تمام شده است و ما باید به وضعیت عادی برگردیم. و من می گویم کاملا درست نوشته است، یعنی یک بخشی از مطلب را خوب فهمیده است، آری همین است،شاید ماجرای های ایران و فتنه تمام شده باشد، اما این همه ماجرا نیست، بازی تازه شروع شده است. طاغوت جهانی، اگر درست ترجمه کنم؛ همان بلوک غرب؛به اصطلاح همه زور خود را زد و باز به اصطلاح،آب از سرما گذشت، اما غرق نشدیم و حالا نوبت ماست.

اگر به مجموعه بیانات رهبر معظم انقلاب پس از حماسه 22 بهمن سال قبل توجه کنیم، خواهیم دید که در خصوص مسائل جهانی،یک صراحت عجیبی در این بیانات موج می زند،البته این صراحت غریب نیست،چراکه قبل از این هم آنرا شاهد بودیم.اما...؟بر این سطور دقیق شویم: «ما دنبال آن چیزی می رویم که قدرت های سلطه گر حقیقتا از آن باید بترسند، و من اعتقادم این است که الان هم از آن می ترسند و آن، بیدار کردن روح حماسه و عزت اسلامی است در همه امت اسلام، این کار را خواهیم کرد، این را بدانند...»(8) ، همه حرف های ولیّ امر در این روزها، از این جنس است. مالامال از اطمینان؛ گویا دل آوری، امیری در وسط میدان رجز می خواند.

باید به این فضای پدید آمده، به این ادبیات خاص و به همه این مسائل توجه کنیم، آنگاه در خواهیم یافت که اصلا قرار نیست ما به وضعیت عادی برگردیم،اصلا دیگر قرار نیست ما به جایی برگردیم. مقرر شده است ما به جایی دیگر برویم. مقرر شده است ما به همه طاغوت های جهان اعلام وضعیت غیر عادی بدهیم.قضیه را خیلی باید جدی گرفت.

خلاصه آنکه ،چیزی که من از نام امسال می فهمم این است که؛ در آن دوبار لفظ "مضاعف" آمده است؛ یعنی دیگر ما صرفاً مامور به وظیفه نیستیم، ما دیگر صرفا مامور به تکلیف نیستیم.چیزی که عیان است این است که ما از این پس، مامور به نتیجه هستیم، مامور به نتیجه...

باید در تدارک انقلابی مضاعف بود. بار امانتی را که انسان پذیرفت، این نسل نشان داده است که می تواند از عهده اش برآید.
 

محمود افراخته

*یادداشت ها:

1- سوره احزاب، آیه 72(ما به آسمان ها و زمین و و کوههای عالم عرض امانت کردیم، همه از تحمل آن امتناع ورزیده و از آن هراس داشتند، تا انسان بپذیرفت...)

2- امام خمینی، صحیفه نور

3- قاعدین به معنای برجای نشستگان؛مفهومی قرآنی که در مقابل"مجاهدین" قرار می گیرد؛(... فاذهب انت و ربک فقتلا انا ههنا قعدون)(تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همین جا نشسته ایم)، سوره مائده آیه 24.

4- ترمیدور نام یکی از ماههای تقویم انقلاب فرانسه است که در نهمین روز از این ماه در سال 1794 با کودتای ناپلئون، روبسپیر و یارانش از گروه رادیکال ها(ژاکوبن ها) سرنگون شده و با بازگشت انقلاب به وضعیت فتور،دوران جدیدی آغاز گردید. ترمیدور( Thermidor )را در اصطلاح معادل حرکت دوری انقلاب ها و بازگشت به ارزش های رژیم قبل از انقلاب قرار می دهند.

5- کرین برینتون(clarence Crane Brinton) در کتاب خود؛«کالبد شکافی چهار انقلاب»با بیان طرحی مفهومی به مقایسه چهار انقلاب بزرگ جهان می پردازد و نظریه ترمیدور از ابداعات او می باشد.

6- تدا اسکاچ پل(Skocpol) از نظریه پردازان مطرح انقلاب، در کتاب خود با عنوان«دولت ها و انقلاب های اجتماعی»، نظریه ای ساختارگرایانه را مطرح می نماید.

7- مقدمه، عنوان کتاب اول از مجموعه مجلات کتاب«العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی السلطان الاکبر»است که در حوزه تاریخ تمدن توسط عبدالرحمن بن خلدون، دانشمند اسلامی قرن هفتم هجری-قمری به نگارش در آمده است.

8- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دست اندرکاران ساخت ناو شکن جماران در تاریخ 30/11/1388

 
منبع:سایت فرهنگ انقلاب اسلامی


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » isar ( جمعه 89/1/20 :: ساعت 4:15 عصر )

»» «فارالتنور»

در وصف ماست 
که چشمه‌های اشکمان 
از عمق قلب های آتش گرفته 
می جوشد 
قلب زمین 
آتش گرفته است، و اشک داغ 
از چشمه ها 
فواره می زند؛ 
فردا 
که این توفان 
سیاره‌ی زمین را 
در خود گرفت، 
این کشتی، خواهد راند 
تا بر «جودی» 
بنشیند 
برآن منزل مبارک؛ 
آنگاه، 
هنگام استجابت دعای نوح 
خواهد رسید، اگر چه 
او خود 
دیگر در میان ما نیست. 
رب انزلنی منزلا مبارکا 
و انت خیر المنزلین

پی نوشتها:

1. هنگامی که موسی (ع ) در سفر از مدین به مصر به طور سینا رسید، به همراهانش گفت: «من از دور آتشی می‌بینم، اندکی درنگ کنید تا از آن شعله ای برگیرم یا در روشنایی آن راهی بیابم.» این معنی در آیات 29 سوره‌ی قصص، 7 سوره‌ی نمل و 10 سوره‌ی طه آمده است. ـو



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » isar ( جمعه 89/1/20 :: ساعت 4:11 عصر )

»» «شهید آوینی» از منظر «آیت الله جوادی آملی»

روایت‌ فتح‌ را با درایت‌ شهادت‌ آمیختن، و هنر تصویر را با ظفر تحقیق‌ هماهنگ‌ ساختن؛ و دو قوس‌ نزول‌ و صعود را با منحنی‌ تام‌ هنر اسلامی‌ دور زدن؛ و معقول‌ را با عبور از بستر خیال، محسوس‌ کردن؛ و محسوس‌ را با گذر از گذرگاه‌ تخیل، معقول‌ نمودن؛ و تجرد تام‌ عقلی‌ را در کسوت‌ خیال‌ کشیدن؛
و از آن‌جا به‌ جامه‌ حس‌ درآوردن‌ و سپس‌ از پیراهن‌ حس‌ پیراستن‌ و کسوت‌ خیال‌ را تخلیه‌ نمودن‌ و به‌ بارگاه‌ تجرد کامل‌ عقلی‌ رسیدن‌ و رساندن‌ و در لفافه‌ی‌ هنر، سه‌ عالم‌ عقل‌ و مثال‌ و طبیعت‌ را به‌ هم‌ مرتبط‌ جلوه‌ دادن؛ و کاروان‌ دلباخته‌ جمال‌ محبوب‌ را از تنگنای‌ طبیعت‌ به‌ درآوردن‌ و از منزل‌ مثال‌ رهایی‌ بخشیدن‌ و به‌ حرم‌ امن‌ عقل‌ رساندن‌ که‌ عناصر اصلی‌ هنر اسلامی‌ را تشکیل‌ می‌دهند در سلاله‌ سلسله‌ سادات‌ و دوده‌ شجره‌ طوبای‌ شهادت‌ یعنی‌ شهید سعید، سید مرتضی‌ آوینی و دیگر هنرمندان‌ متعهد دینی‌ تبلور یافت‌ و می‌یابد.

هنر سواری‌ دلیر که‌ روی‌ میدان‌ از او
چو کاغذ از کلک‌ او ز لعل‌ گیرد نشان‌

مهمترین‌ شاخص‌ هنر اسلامی‌ همانا توان‌ ترسیم‌ معقول‌ در کسوت‌ محسوس‌ و قدرت‌ تصویر غیب‌ در جامه‌ی‌ شهادت‌ است. هنرهای‌ غیراسلامی‌ چون‌ جایی‌ در جهان‌ معقول‌ و ملکوت‌ ندارند و از عقل‌ منفصل‌ بی‌بهره‌ و از مثال‌ منفصل‌ بی‌نصیب‌اند و فقط‌ از وهم‌ وخیال‌ متصل‌ استمداد می‌کنند، هرگز مایه‌ عقلی‌ نداشته‌ و ره‌آورد غیبی‌ ندارند، زیرا مکتبی‌ که‌ ماده‌ را اصیل‌ می‌داند و موجود غیرمادی‌ را خرافه‌ می‌پندارد و تشنه‌ تجرّد و غیب‌ را افسانه‌ تلقی‌ می‌کند، هیچ‌گاه‌ پیامی‌ از عالم‌ عقل‌ و غیب‌ ندارد و هرگز هدفی‌ جز وهم‌ و خیال‌ نخواهد داشت.
اوج‌ عروج‌ یک‌ انسان‌ از دیدگاه‌ هنرمند مادی‌ همانا مقام‌ مثال‌ متصل‌ وهمِ‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ و آنجا که‌ سخن‌ از نام‌ و نان‌ و دوام‌ و دانه‌ نباشد هنرمند مادی‌ را راهی‌ نیست‌ و آنجا که‌ از تشویق‌ و تقدیر و ثنا و سپاس‌ و یادنامه‌ و مانند آن‌ اثری‌ نباشد هنرور مادی‌ را باری‌ نخواهد بود، زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی‌ همانا منطقه‌ی‌ بسته‌ی خیال‌ و مدار محدود وهم‌ است. ولی‌ مکتب‌ الهی‌ که‌ عوالم‌ سه‌ گانه‌ طبیعت‌ و مثال‌ و عقل‌ را اثبات‌ می‌نماید و هر کدامِ آنها را مظهر نامی‌ از نام‌های‌ جلال‌ و جمال‌ الهی‌ می‌داند و برای‌ عروج‌ انسان‌ ملکوتی‌ مرزی‌ قائل‌ نیست‌ و لقاء اللّه‌ را که‌ هماره‌ بیکران‌ بوده‌ و هست‌ و خواهد بود مائده‌ و مأ‌دُبه‌ سالک‌ صالح‌ و عارف‌ واصل‌ و شاهد عاشق‌ می‌داند، بحر تیار و دریای‌ مواج‌ هنرورزی‌ را فراسوی‌ هنرمند اسلامی‌ قرار می‌دهد تا پیام‌های‌ گوناگون‌ را که‌ از هاتف‌ عقل‌ و منادی‌ غیب‌ از ورای حجاب‌های‌ نوری‌ و ظلمانی‌ دریافت‌ کرده‌ است‌ به‌ قلمرو مثال‌ منفصل‌ درآورده‌ و از آن‌ پایگاه‌ به‌ مرحله‌ وهم‌ و خیال‌ تنزل‌ داده،‌ سپس‌ به‌ منصّه‌ حسّ و صحنه‌ صورت نازل‌ نماید تا بادیه‌نشینان‌ تشنه‌ حس‌ را بر بال‌های‌ ظریف‌ هنر نشانده‌ و از خاکدان‌ طبیعت‌ به‌ دامنه‌ی‌ مثال‌ و خیال‌ رسانده‌ و از آنجا به‌ قلّه‌ رفیع‌ عقل‌ و مقام‌ منیع‌ غیب‌ واصل‌ کند، تا از زبان‌ مولای‌ غیب‌ و شهادت، نغمه‌ی‌ دل‌انگیز (... فادخلی‌ فی‌ عبادی‌ وادخلی‌ جنتی) را با گوشی‌ بشنود که‌ در سایه‌ی‌ قرب‌ نوافل‌ فراهم‌ کرده‌ و با روحی‌ درک‌ کند که‌ با ولای‌ جمع‌ فضایل‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌ تا روشن‌ گردد که‌ سیر از زمین‌ طبیعی‌ به‌ سپهر مادی‌ نتیجه‌ هنر ماده‌ است،‌ ولی‌ سلوک‌ از طبیعت‌ به‌ مثال‌ و از آن‌جا به‌ عقل‌ ـ و خلاصه‌ جهان‌ را از عقل‌ شروع‌ کردن‌ و به‌ عاقل‌ ختم‌ نمودن‌ ـ محصول‌ هنر الهی‌ است‌ که‌ اسلام‌ داعیه‌ی‌ آن‌ را داشته‌ و هماره‌ تربیت‌ یافتگانی‌ جامع‌ را ارائه‌ کرده‌ و می‌کند و هیچ‌ هنری‌ به‌ از این‌ نیست‌ که‌ انسان‌ کامل‌ جامع‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود، دو سر خط‌ حلقه‌ هستی‌ را به‌ هم‌ بپیوندد و صعود و نزولی‌ را که‌ خود پیموده‌ است، در قالب‌ هنر عرضه‌ کند تا سالکان‌ هنردوست‌ را به‌ همراه‌ هنرپروری‌ خویش‌ به‌ منطقه‌ی‌ وسیع‌ آفرینش‌ آگاه‌ کند و فطرت‌ جمال‌دوست‌ و جلال‌نواز آنان‌ را از انس‌ با گلرخان‌ خاک‌آلود طبیعت‌ و نوازندگان‌ غبارین‌ ماده‌ و سرایندگان‌ ژولیده‌ زمین‌ و خوانندگان‌ گردگرفته‌ بستر غبراء برهاند و به‌ جمال‌ بی‌زوال‌ ماورای طبیعت‌ و جلال‌ بی‌مثال‌ معنی‌ و کمال‌ بی‌وبال‌ عقل‌ و غیب‌ و نوای‌ دلپذیر و روح‌انگیز مولای‌ هر عبد صالحی‌ برساند تا معلوم‌ شود که‌ طواف‌ در مدار بتکده‌ و میکده‌ و عشرتکده‌ و بالاخره‌ طبیعتکده، شایسته‌ انسان‌ هنرجو و کمال‌دوست‌ نیست،‌ بلکه‌ هنر در بازشناسی‌ مجدد عالم‌ و آدم‌ و جهان‌ را وسیع‌تر از منظر محدود طبیعیون‌ شناختن‌ و انسان‌ را همتای‌ فرشتگان‌ بلکه‌ بالاتر دیدن‌ است، و راه‌ نیل‌ به‌ این‌ هدف‌ سامی از عقبه‌های‌ کئود گذشتن‌ و میدان‌های‌ مین‌ را با ایثار نفیس‌ و بذل‌ نفس‌ پشت‌ سر گذاشتن‌ و برای‌ همه‌ راهیان‌ کوی‌ هنر و سوی‌ ظفر ره‌آوردی‌ چون‌ ره‌ توشه‌ شهید فقید، سید مرتضی‌ آوینی آوردن‌ است. و جامه‌ رسای‌ هنر و پوشش‌ پرنیانی‌ هنرپروری‌ جز بر اندام‌ کامل‌ جامع‌ سالکانی‌ چون‌ شهیدان‌ شاهد برازنده‌ نیست‌ و قبای‌ اطلس‌ هنر جز برای‌ قامت‌‌راست‌ قامتان‌ تاریخ‌ و شیفتگان‌ خدمت‌ نه‌ تشنگان‌ قدرت‌ زیبنده‌ نخواهد بود.
برتن‌ ناقصان، قبای‌ کمال‌ به‌ طراز هنر ندوخته‌اند
گرچه‌ قرآن‌ کریم‌ که‌ کلام‌ خدای‌ بی‌چون است،‌ معارفی‌ والاتر از شهود عارفان‌ و فهم‌ حکیمان‌ و درک‌ فقیهان‌ و اندیشه‌ متکلمان‌ و باور محدثان‌ و یافته‌های‌ مورخان‌ و صدها فرزانه‌ی‌ خردمند دیگر دارد، زیرا مجلای‌ متکلم‌ نامتناهی‌ ـ هر آینه‌ ـ کلامی‌ نامحدود خواهد بود، چنانکه‌ درجات‌ بهشت‌ موعود، نامحدود به‌ عدد آیات‌ قرآن‌ کریم‌ می‌باشد و به‌ قاریان‌ آگاه‌ به‌ معانی‌ و آشنای‌ به‌ احکام‌ و حِکَم‌ قرآن‌ گفته‌ می‌شود (بخوان‌ و بالا برو) و خواننده‌ رسمی‌ بهشتیان،‌ داوود پیامبر است، لیکن‌ اثر بارز و شاخص‌ هنری‌ آن‌ همانا در این‌ است‌ که‌ از رهگذر فصاحت‌ و کوی‌ بلاغت‌ که‌ چهره‌ خاص‌ هنر سمعی‌ است‌ لطایف‌ بلند عالم‌ لاهوت‌ را در پرده‌ استبرقی‌ عقل‌ پیچیده‌، آنگاه‌ در جامه‌ پرنیانی‌ مثال‌ و خیال‌ و وهم‌ پوشانده،‌ سپس‌ در کسوت‌ حریری‌ آیه‌ و سوره‌ ارائه‌ نموده‌، در این‌ حال‌ جهانیان‌ را به‌ تماشای‌ آن‌ فراخوانده‌ و به‌ تحدی‌ و مبارزه‌ دعوت‌ کرده‌ و عجز همگان‌ را در ساحت‌ قدس‌ هنر ادبی‌ خویش‌ آشکار کرده‌ و قبل‌ از قیام‌ قیامت،‌ کوس‌ (لمن‌ الملک) سر داده‌ و پاسخ‌ اعتراف‌آمیز و عجزآلود (للّه‌ الواحد القهار) را از همگان‌ دریافت‌ می‌نماید.
آنچه‌ سبعه‌ معلقه‌ را به‌ زیر می‌کشد، هنر ادبی‌ قرآن‌ است‌ و آنچه‌ دیوار کعبه‌ را از لوث‌ معلقات‌ سبع‌ تطهیر می‌کند هنر است، چه‌ اینکه‌ آنچه‌ بتکده‌ را از بت‌ها پاک‌ می‌سازد تبر است‌ که‌ یکی‌ به‌ دست‌ حضرت‌ ابراهیم‌ بت‌شکن‌ خلیل‌ الرحمن‌ انجام‌ می‌شود و دیگری‌ به‌ زبان‌ حضرت‌ محمد بن‌ عبداللّه‌ حبیب‌ اللّه‌ منادی: (انا افصح‌ من‌ نطق‌ بالضاد) صورت‌ می‌پذیرد، و سرّ کامیابی‌ هنر قرآنی‌ و ناکامی‌ هنر مزعوم‌ و فاعل‌ جاهلی‌ آنست‌ که‌ هنر موهوم‌ جاهلی‌ از مرز سجع‌ و قلمرو قافیه‌ و منطقه‌ عروض‌ و میدان‌ تشبیب‌ و غزل‌ و صحنه‌ی‌ قصیده‌ خرافی‌ و محدوده‌ خیال‌ و مثال‌ متصل‌ فراتر نرفت،‌ ولی‌ هنر ادبی‌ و معقول‌ الهی‌ ـ چنانکه‌ قبلاً اشاره‌ شد ـ مراحل‌ سه‌ گانه‌ عالم‌ امکانی‌ را در صعود و نزول‌ بدون‌ طفره‌ و فتور پیموده‌ و به‌ خاکیان‌ توان‌ جهش‌ به‌ عالم‌ فرشتگان‌ داد و هرگونه‌ خیال‌پردازی‌ موهوم‌ را محکوم‌ کرد و هیچگاه‌ از حق‌ نگذشت‌ و از باطل‌ سراب‌گونه‌ مدد نگرفت؛ و با ظهورش‌ نه‌ مجالی‌ برای‌ جاهلیت‌ کهن‌ ماند و نه‌ موقعیتی‌ برای‌ جاهلیت‌ جدید: (قل‌ جاء الحق‌ و ما یبدء‌ الباطل‌ و ما یعید)

هنر نظر به‌ سراپای‌ او اگر افکند
ز پای‌ تا سر او جملگی هنر بیند

هنرمند قرآنی‌ همان‌ فرزانه‌ی‌ جهان‌بینی‌ است‌ که‌ هرگز به‌ مکتب‌های‌ الحادی‌ اعتنایی‌ ندارد و به‌ ره‌آورد بی‌مایه‌ مکتب‌های‌ مادی‌ چشم‌ نمی‌دوزد و عشق‌ ممدوح‌ هنری‌ و محمود ادبی‌ را با شهوات‌ مشئوم‌ و مذموم‌ بی‌هنری‌ اشتباه‌ نمی‌کند و ساکنان‌ کوی‌ عفاف‌ را به‌ بدحجابی‌ یا بی‌حجابی‌ که‌ نفی‌ عفاف‌ را به‌ همراه‌ دارد دعوت‌ نمی‌نماید و مرغ‌ باغ‌ ملکوت‌ را با نغمه‌ سرد ناسوتیان‌ سرگرم‌ نمی‌کند و فرهنگ‌ برائت‌ از طبیعت‌ و نزاهت‌ از ماده‌ را با آهنگ‌ ناموزون‌ خاکیان‌ از یاد نمی‌برد و سرانجام‌ تسلیم‌ بی‌هنر نادان‌ نمی‌شود.

هنرمند کی‌ زیر نادان‌ نشیند
که‌ بالای‌ سرطان‌ نشسته‌ است‌ جوزا

یعنی‌ در چهره‌ گنبد مینا ستاره‌هایی‌ که‌ شکل‌ خرچنگ‌ و سرطان‌ است‌ بعد از ستاره‌هایی‌ که‌ شکل‌ جوزا و گوسفند سیاه‌ - که‌ در آن‌ نقاط‌ سفیدی‌ است‌ - واقع‌ شده‌ است. غرض‌ آنکه‌ هنر صادق‌ را از کاذب‌ جدا کردن، کار هنرمند الهی است، همان‌طور که تشخیص تشنگی صادق از کاذب به‌ عهده‌ پزشکِ معالج بیمارِ مجروح‌ است‌ و همان‌ طوری‌ که‌ تمیز صبح‌ صادق‌ از کاذب‌ به‌ عهده‌ اخترشناس‌ ماهر است‌ و همان‌ طور که‌ تبیین‌ اشک‌ صادق‌ و تفکیک‌ آن‌ از گریه‌ کاذبِ مدعیان‌ باطل،‌ به‌عهده‌ داوران‌ ورزیده‌ و قاضیان‌ مجرب‌ است. آری‌ امتیاز هنر صادق‌ از کاذب‌ نیز در اختیار متخصصان‌ هنر الهی‌ است‌ که‌ حق‌ را از باطل‌ و آب‌ را از سراب‌ جدا می‌کنند و در پرتو تعلیم‌ روح‌نواز قرآنی، پاک‌ را از ناپاک‌ تمایز می‌بخشند: (لیمیز اللّه‌ الخبیث‌ من‌ الطیب.)
نکته‌ای‌ که‌ عنایت‌ به‌ آن‌ برای‌ همه‌ ادیبانِ هنردوست‌ و هنرمندان‌ ادب‌پرور سودمند است همانا این‌ است‌ که: گرچه‌ غالب‌ هنرهای‌ پیروان‌ (بودا) و (برهمن) در جامه‌ تجسیم‌ و مجسمه‌های‌ بی‌روح‌ خلاصه‌ می‌شود و نیز اکثر هنرهای‌ حامیان‌ مسیح‌ و پیروان‌ عیسی‌ (ع) در کسوت‌ سنگ‌تراشی‌ و پیکرهای‌ بی‌جان‌ خاتمه‌ می‌پذیرد، لیکن‌ بخش‌ مهم‌ هنرِ پیروان‌ قرآن‌ و حامیانِ اعجاز کلامی‌ آن‌ در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیه‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ و بدون‌ تجسیم متبلور می‌شود که‌ پیام‌ خاصّ‌ خود را به‌ همراه‌ دارد تا همگان‌ ضمن‌ بهره‌وری‌ از هنر قرآن، در دریای‌ مواج‌ آن‌ غوص‌ کنند، بدون‌ دغدغه‌ غرق‌ شدن و از شنای‌ در آن‌ آبِ حیات بدون‌ آنکه‌ گرفتار خفگی‌ شوند،‌ لذت‌ ببرند.
اگر هنرمندی‌ از رهگذر صوت‌ حسن‌ و نغمه‌ غم‌زدا یا تصویر و ترسیم‌ و تمثیل‌ روح‌پرور، پیامی‌ به گوش‌ منتظران‌ ندای‌ غیب‌ برساند و از کنگره‌ عرش، صفیر آشنایی‌ به‌ سمع‌ مشتاقان‌ کوی‌ وصال‌ واصل‌ کند و در نتیجه،‌ گروهی‌ را در دامن‌ شرع‌ مقدّس‌ به‌ واجب‌ و مستحب‌ تربیت‌ کرده‌ و از حرام‌ و مکروه‌ رهایی‌ بخشد، همانا هنرپرور اسلامی‌ است.
منبع:سایت شهیدآوینی


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » isar ( جمعه 89/1/20 :: ساعت 4:8 عصر )

»» ثانیهها تعیینکننده هستند

سرویس دفاع مقدس و انقلاب اسلامی :اهتمام به مسأله‌ی «کار و تلاش» به مثابه یکی از ضرورت‌های مورد توجه در چشم‌انداز پیشرفت و تعالی کشور در سال‌های گذشته، بارها و بارها مورد عنایت رهبر معظم انقلاب بوده است؛ به ویژه آن هنگام که سخن از «انضباط اجتماعی و وجدان کاری» و لزوم پرهیز از «تنبلی اجتماعی» سخن به میان آوردند؛ همچنین دغدغه‌مندی ایشان در قبال «تعطیلات بسیار زیاد رسمی» در تقویم کشور و مباحثی از این دست نشان از آن دارد که رهبر دوراندیش نظام برای اهداف بلند و متکاملی که برای ایران اسلامی ترسیم گشته نگاهی کاملاً متنی به جامعه و آحاد ملت دارند که بایستی همین مردم در میدان سازندگی و پیشرفت کشور حضور و مشارکت جدی و سازنده داشته باشند و اگر این حضور و مشارکت با کوچک‌ترین آفاتی مواجه شود، مسیر پیشرفت ناممکن خواهد بود.
نام‌گذاری سال 1389 به‌عنوان سال «همت مضاعف، کار مضاعف» نشان از این مسأله دارد که از منظر عالی‌ترین مدیر اجرایی کشور، حیاتی‌ترین و راهبردی‌ترین نیاز امروز جامعه، کار و تلاش است و هر امری که به نحوی بازدارنده‌ی این مهم باشد نه تنها سمی مهلک برای حال و آینده ایران و ایرانی است که اساساً خواست درونی همه‌ی دشمنان و بدخواهان پیشرفت و اعتلای این مرز و بوم است.

بر این اساس:

برپایی نظام مبتنی برعدالت،
دست‌یابی به اهداف سند چشم‌انداز 1404،
تحقق دهه‌ی پیشرفت و عدالت،
زدودن مظاهر شوم فقر، فساد و تبعیض،
تولید دانش بومی،
استقلال در صنعت و فن‌آوری‌های نوین،
نیل به مرجعیت علمی در منطقه و دنیا
و الهام‌بخشی در جهان اسلام

منوط به این است که امروز همه‌ی ما تا چه حد با اعتماد به نفس و خودباوری ملی و عشق و علاقه به آب و خاک خود و چقدر با شور و حساسیت کار کنیم و تا چه میزان همت بلند داشته باشیم و با «مهارت» و «خلاقیت» و «کیفیت» گام‌های رشد و ترقی را یکی پس از دیگری و بی‌وقفه برداریم.

در همین راستا تأکید بر چند نکته بسیار ضروری است:

اول؛ نظام تربیتی و آموزشی ما باید توجه داشته باشد که نسل‌های جدید و فرزندان این جامعه را از همان اوان کودکی به گونه‌ای پرورش دهد که انسان‌هایی مسؤولیت‌پذیر، پرکار و پرتلاش، انگیزه‌مند و با‌همتی بلند باشند. در این بین نقش رسانه‌ها و نخبگان و گروه‌های مرجع اجتماعی در فرهنگ‌سازی برای کار مضاعف و تکمیل این فرایند آموزشی تعیین‌کننده است.

دوم؛ تقویت و تعمیق انگیزه‌های دینی و انقلابی و حفظ آن‌ها به‌عنوان فرهنگ در متن لایه‌های اجتماعی، گام مهمی در تثبیت روحیه‌ی کار و همت مضاعف خواهد بود.

سوم؛ وجود قوانین کارآمد و جامع که ناظر بر حمایت از کارآفرینان بوده و اهتمام ویژه به مقوله‌ی اشتغال و کاهش نرخ بیکاری داشته باشد، برای تکوین این شعار ضروری است.

چهارم؛ «مدیریت عالمانه» و «برنامه‌ریزی هوشمندانه» دو رکن بهره‌وری در کار و تولید هستند که شایسته است در نظام مدیریتی کشور به آن‌ها پرداخته شود. با این دو رکن، در حقیقت چابکی و چالاکی و هدف‌مندی و سودمندی کار و تلاش تضمین خواهد شد.

نهایتاً این‌که همت و کار مضاعف در میان یک ملت بیان‌گر زنده بودن و تکاپوی جماعتی است که در راه تعالی و تکامل گام نهاده‌اند. راه رشد و توسعه ایران اسلامی از مسیر کار و تلاش مضاعف می‌گذرد و با این شعار راهبردی است که می‌توان ایران عزیز را به جایگاه حقیقی آن در جهان نزدیک‌تر ساخت. جهان در سده‌ی بیست و یک رشد شتابانی را در فنون و علوم و مظاهر پیشرفت شروع کرده به گونه‌ای که واقعاً ثانیه‌ها تعیین‌کننده شده‌اند.

قافله‌ی پیشرفت بشر چنان با شتاب در حال حرکت است که اگر من و شما لحظه‌ای درنگ کنیم و یا خود را مشغول مباحث فرعی کنیم، معلوم نیست این قافله هم ایست کند و منتظر من و شما بماند. اگر درجا بزنیم یا تنبلی کنیم و یا دچار اشتباهاتی شویم، یقیناً مورد نکوهش جدی و بی‌امان نسل‌های آینده خواهیم بود که پیشینیان خود - یعنی من و شما- را مورد نقد قرار خواهند داد. امید که به این باور برسیم...

منبع:سایت فرهنگ انقلاب اسلامی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » isar ( جمعه 89/1/20 :: ساعت 4:6 عصر )

   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آیتالله نوری همدانی: پیشرفت کشور با همت مضاعف و کار مضاعف محقق م
در تدارک انقلاب مضاعف
«فارالتنور»
«شهید آوینی» از منظر «آیت الله جوادی آملی»
ثانیهها تعیینکننده هستند
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 15205
» درباره من «

**ایران اسلامی **ما میتوانیم**

» آرشیو مطالب «
فروردین 1389

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «


» موسیقی وبلاگ «

» طراح قالب «